من ۲۳سالمه و شوهرم۳۳قبلا تو۱۸سالگی با پسرخالم چندماه نامزد بودم(عقد)جدا شدم خیلی اذیتم میکردن خیلی سرچیزای مسخره جدا نشدم الانم شوهرمو دوست دارم ولی اون موقع من سنم کم بود واسه تعویض شناسنامه باید میرفتم پزشک قانونی تا برگه سلامتمو میگرفتم چون نامزدم راضی به جدایی نبود تاسه سال رفتیم و اومدیم و منو یبار اوایل و یبار اواخر مراحل قانونی فرستادن برای معاینه من سالم بودم برگه سلامتمم گرفتم ولی هربار کلی استرس داشتم میترسیدم و خودمو سفت میکردم کلی دردم میومد یه مدت حالم خوب نبود دکتره هم بد معاینم کرده چون خودمو سفت میکردم با زور اوردن به بدنم بدنم کبود شده بود یکم ،الان یکسالو نیمه عروسی کردم هنوز باکرم نمیدونم الان تاپیکمو حذف میکنن یا ن ولی بخدا نمیتونم مشکلمو به کسی بگم الانم تنهام شوهرم شبکاره حالم اصلا خوب نیست حتی به شوهرم میگم من نمیترسم بیا انحام بدیم دردمم بیاد اشکال نداره چون تو نامزدی براش این اتفاقو توضیح داده بودم بعد عروسی هی اون دست و این دست میکرد میگفت استراحت کنیم بعد ولی فقط یکبار تلاش جدی داشته که نتوننستیم ولی بعد اون موقع اصلا کاری نکرده هروقت میگم میگه نگران نباش انجام میدیم آخی پس کی ؟؟؟تازگی انقدر میگم دعوامون میشه میگه کلید نکن این زندگی مگه فایده ای داره؟سرچیزای الکیم خیلی بحث و دعوا داریم تازگیا چندباریم تو دعوا کتک کاری کردیم از طرفیم نمیتونم جدا شم چون یبار شدم خیلی بدبختی و سختی با مادرم کشیدم ،من واژینیسمم نیستم بنظرتون با شوهرم چیکارکنم