من فقط دارم درس میخونم ،ارشدم
بعد دوتا پسر بچه هم دارم ۵ و ۶ ساله
یعنی از وقتی میرم دانشگاه عصبی شذم به هیچی نمیرسم
البته شغل شوهرم هم شیفتی هست یعنی نظم درستی نداره
صبحها که کلاس دارم تا بچه ها رو ببرم مهد پدرم در میاد ،هر روز یه بهانه دارن نمیخوان برن
اصلا دارم دیوونه میشم
این چند روز تعطیل بود یکم دارم استراحت میکنم
دیگه قید کار کردن رو زدم
ولی همیشه فکر میکنم چطور بعضی خانومها میتونن هم سر کار برن هم خانه و بچه
هر برنامه ای هم بریزم نمیتونم انجام بدم ،یه روز خودم مریضم ،یه روز یک بچم ،یه روز اون یکی
یه روز یه اتفاق غیر مترقبه میفته
هر روز هم که یه مسیله جدید تو این مملکت پیش میاد کل برنامه رو بهم میریزه
مهد ها هم که یکسره تعطیلن
هوووووف
کمک هم ندارم
کلا فقط مدرکم رو بگیرم میشینم تو خونه
هیچ جوره نمیتونم به کار فکر کنم
تازه غذامونم افتضاح شده از وقتی میرم دانشگاه