سلام اول بگم که اینجا نه کسی منو میشناسه پس پز دادن و ریاکاری وجود نداره ولی تو بعضی تاپیکام جریان کارهای خیر رو میگم شاید تلنگری شد برای بعضیا و اما این داستان:
مدتی بود که ازمایشگاه کنار خونمون میرفتم که یه کارگر داشت که کار اپیلاسیون میکرد زن محجبه و مهربونی بود که یکبار نوبتم خورد به اذان گفت میشه برم نماز بخونم بعد کارتونو انجام بدم گفتم برو ، یک هفته پیش طبق معمول رفتم ارایشگاه که دیدم چشاش پف کرده و قرمزه فهمیدم گریه کرده گفتم میخوای امروز نوبتمو کنسل کنم گفتم نه خانم فلانی من اگه ایکارو نکنم شب باید گرسنه سرمو بزارم زمین تا حالا از زندگیش حرفی نزده بود ، دیگه اشکش سرازیر شد و شروع کرد حرف زدن که یه پسر و دختر داشتم که همسرم عاشق زنی شد ومنو از خونه انداخت بیرون و پسرمو برداشت و دخترمو داد به من با سختی زندگی خودمو دخترمو میچرخونم که دختر 18سالش شد شوهرش دادم به یه پسری که وضع خانوادش از خودم بدتر بود ولی خب دیگه شوهرش کار میکرد تا اینکه یکسال بعد عروسیش تصادف کرد و دامادم فلج شده و الان خودشو دخترم تو خونه من که دوتا اتاقه و کرایشو با زور درمیارم زندگی میکنه ، و پارسال از کسی چهارمیلیون قرض کردم تا امسال دومیلیونش دادم دومیلیونش رو نتونستم جور کنم و اون طرف هم هی زنگ میزنه بهم که پولمو بده ، به یکی از مشتری ها گفتم کسی نمیشناسی کمکم کنه شماره کسی داد وقتی رفتم دیدمش ومشکلمو گفتم بهم گفته دومیلیون چه قابل داره به جاش ده میلیون میدمت ،و گریه میکرد
دلم براش کباب شد تا یه روز رفتم که یه مشت وسایل بهش بدم تعارفم کرد خونش دیدم واقعا راست میگه دیگه از شوهرم و عموم و پدرشوهرم و بابام داداش و خواهر کمک گرفتم دومیلیون
بهش دادیم و عموم خیریه داره که وضعشو تایید کردن و هر ماه قرار شده کمکش کنن
دوستان بعضی وقتا هزار تومان کمک شما باعث میشه یکی کمتر غم داشته باشه یکی برنج بخوره یکی به بی غیرتی و بی شرفی یک حیوان جواب مثبت نده ، اگه درامدی داری پنجاه تومنشو بزار کنار شاید برا تو چیزی نیست ولی برای کسی حیات بخش😢