*میگویند در روزگاران قدیم دو همسایه*
*بودند که همیشه با هم دعوا داشتند*
*روزی با هم قرار گذاشتند*
*هر کدام یک*
*دارو بسازند*
*و به دیگری بدهند یکی بمیرد تا دیگری در آسایش باشد .*
*یکی از همسایه ها رفت به عطاری بازار*
*قوی ترین سم را خرید و به همسایه داد که بخورد*
*همسایه سم را خورد و رفت به خانه اش*
*او قبلا به خدمتکارانش گفته بودحوضرا پر از آب گرم کنند و یک ظرف دوغ پر نمک آماده سازند*
*همینکه به خانه رسید ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و در آب حوض فرو رفت*
*کمی شنا کرد و پس از آنکه معده اش تمیز شد رفت خوابید.*
*صبح روز بعد سالم بیدار شد*
*همسایه را دید گفت حالا نوبت من است که برایت سم درست کنم .*
*او رفت در بازار یک نمد بزرگ خرید*
*و دوتا کارگر آورد در زیر زمین به آنها*
*گفت شما هرروز صبح تا شب فقط وظیفه دارید با چوب این نمد ها را بکوبید .*
*همسایه هرروز میدید که طرفش هرروز دارد مواد سم را میکوبد و نگرانی سراسر وجودش را گرفت ' خدایا این چه سمی است که هرروز دارد میکوبد ؛*
*پس از چند روز بدون اینکه سمی رد و بدل شود همسایه از استرس مرد .*
*دوستان عزیز این داستان را آوردم*
*برای خودمان*
*کورنا یا هر بیماری دیگری تا*
*مادامی که روحیه ی* *شاداب ما زنده*
*است*
*هیچ قدرتی ندارد .*
*دوستان عزیز رعایت نکات بهداشتی*
*همیشه لازم است .*
*در این مورد بخصوص*
*لطفا فقط به اخبار رسمی اعتماد کنیم*
*هر چند بارها اعتمادمان را شکسته اند ولی در این مورد بخصوص فقط به اخبار رسمی .*
*متاسفانه بعضی ها حتی با جان انسانها هم معامله میکنند .*
*هیچ فرقی بین اون رذل حیوان صفتی که ماسکها را احتکار کرده بود*
*با اون کسی که به هر دلیل با پخش شایعات ایجاد استرس میکند وجود ندارد .*
*لطفا در این مورد فقط به مجاری رسمی اعتماد کنیم .*
*دوستان عزیز ناراست نباید گفت*
*هر راست نباید گفت .*
*خبرهای بد را نشر ندهیم فقط آگاهی دادن در مورد پیشگیری و درمان .*
*اگر با هم باشیم این مشکل آسانتر از آن چیزی که فکر میکنیم حل خواهد شد .*
*اگر بی هم باشیم هیچ کدام مصون نخواهیم بود*