ما خونه مون توی آپارتمان بود با دختر همسایه اذیت چندتا پسر کردیم ک پایین ساختمون بودن بعد یدفه پسرا غیب شدن دختر همسایمون رفت خونشون کتاب بیاره کلید و از تو درشون در نیاورده بود در خونه ما هم باز بود همون لحظه پسرا اومدن بالا من دیدم خش خش میاد نگاه کردم دیدم پسرا هستن آقا حالا نمیکردم در و ببندم ترسیده بودم داشتم استکان و فلاسک و ایچیزا رو وسط خونه جمع میکردم بعدش کلی خندیدم از این کارم