همه ی بچه هاش یه طرف ؛ یه برادر دارم اون براش یه طرف
یعنی کاری کرده بابام اختیار کل اموالشو داده دست اون، همه ی پولاشو، سه تا از خواهر و برادرام از دستشون کلا از ایران رفتن و یجورایی قطع رابطن و یکیشونم اینجا که اصلا باهاشون کاری نداره، اینا هم انگار نه انگار که اون پسرشونه، تو تاپیک قبلیم کامل توضیح دادم، فقط پشت این برادرمن، اونم چون مامانم پشتشه!!! حتی این برادرم بابامو زد دنده هاشو شکست؛ ولی چون مامانم پشتشه ؛ بازم بابام اختیار همه چیشو داده دستش! قبل ازدواج هم در حق من خیلی بدی کرد؛ و بارها و بارها کتکم زد! ولی یه بار بعد ازدواج پیش شوهر و بچم کتکم زد که حلالش نکردم..
همه پولاشون دست اینه
به هیچکدوممون هیچ کمکی نکردن و نمیکنن؛ من ازدواج کردم، دریغ از یک دست قاشق بعنوان جهیزیه،
این برادرم با سن ۳۷ سال مجرده، از هر دختری خوشش میاد جواب رد میشنوه،امروز مامانم گفت: نمیدونم بچم چرا اینجوری میشه کارش!!
منم گفتم : خدا باید کار آدمو جور کنه! بعضیا کارشون جور نمیشه!! با منظور گفتم، چون از برادرم کینه به دل دارم
بابام پاشد رفت! مامانمم برگشت به خودم و شوهرم و خانوادش توهین کرد!
خیلی بین بچه هاشون فرق گذاشتن و خیلی ناراحتم