داداشم از بیرون اومد پاهاش رو نشست
بعد دست زد به انگشت پاهاش بعد زد به چشمش
بهش میگمم داداش دوراز جون مریض میشی .ک ر و ن ا میگیریا
میگه نه هیچی نمیشه
دیگه از من اصرار از اون انکار
اخرش دید بیخیال نمیشم
گفت باشه چرا برم چشمم رو بشورم
اون قطره چشم رو بریز چشمام
منم اوردم ریخت
بعدم گفت اون الکل رو بیار دستام رو ضدعفونی کنم
منم اوردم هم به پاش زد هم به دستش
بعدم گفت اخیش تمیز شدما
ویروسا رو کشتم
بعدم خوابید خخخخ