تو تاپیکای قبلیم گفتم منو اون همه قرارامونو گذاشتیم و اگه خدا بخاد تا دوسه ماه دیگه کارو بارمون جور میشه برا ازدواج...فقط مادر دوتامون خبر دارن و داداش اون خبر دارن...تو این فاصله داداش اون زن گرفت و عروس جدید اومد به خونه...اوایل یه چن بار اون خاست از داداشش و زنش تقلید کنه و ناخواسته مقایسه میکرد که من بهم برخورد و اون معذرت خاهی کرد و بعدش دیگه تکرار نشد...همیشه باهم قول میدادیم که دل مادرامونو خوش کنیم و تو مناسبتای مختلف یه کادو هرچند کوچیک براشون بخریم ...روز ولنتاین اون پول نداشت برا من کادو بخره ولی خیلی روز خوبی برام درست کرد و واقعا باهم خوشحال بودیم...داشتیم باهم چت میکردیم که یهو گفت زنداداشش اومده تو و گفته عکس منو نشونش بده و گیر داده بود که ذوز ولنتاین برا من چی خریده...خییییلیییی بهم برخورد...به اون.چه ربطی داره...شاید وهر من پول نداشته بخره چیزی...حتما باید از همه چی سر در بیاره؟😒😒خلاصه حالمو گرفت...چن روز پیش روز مادر بود من به مادرش زنگ زدم و تبریک گفتم و البته گفتم مادر هم من هم اون دستمون تنگه وگرنه باید برات کادو میاوردیم ببخشید و...اونم خیییلییی تشکر کرد و گفت این چه حرفیه و... امشب ازش پرسیدم عروس جدید روز مادر چیکار کرد برا مادر...گفت هیچی والا ...تازه اونا وضعشون خوبه...خودش پلاک زنجیر کادو گرفته بود...منم گفتم واقعا هیچ کاری نکرد گفت نه ولا...بهش گفتم ببین من کاری به عروسای دیگه ندارم من و تو باید تو مناسبتا مادرامونو خوشحال کنیم اونم گفت اره واقعا موافقم...من تقصیر داداشامه که زناشون اینقدر بی توجهی میکنن و...
والا بنظرم ادم نباید فقط دست بگیر داشته باشه...خودت کادو پلاک زنجیر بگیری...ولی موقع کادو دادن برسه ا1لا به رو خودت نیاری
اخه عروسشون خییییلییییییی خودشو تعریفی نشون میداد از اول...جوجه رو اخر پاییز میشماذن😌😌😌😌