خیلی پررو شده بود،خییییلی،سر اون ماجرای ماشین که یادتونه،ماشینو بابام خریده بود انداخته بود زیر پاش،بعد گرفتش،کلی نامزدم بامن دعوا کرد
امشب بهش میگم جهیزیه تلویزیونش با دوماده،میخنده میگه کی گفته؟
میگم شیرازیا رسمشون اینجوریه،شما شیرازی نیستین به ما چه،
میگه باااشه تو مال ناف شیراز،کسی که اصل و نسب نداشته باشه هرجا باد بیاد میره
منم تحملم تموم شد و رفتم به خانوادم گفتم نمیخوامش
چیکار کنم افسردگی نگیرم؟
بهش گفتم تموم کنیم بدون هیچی گفت باشه،حتی نگفت نرو،با وجود اینکه خودش بی احترامی کرده بود،
من فکر میکردم عاشقم بود ولی اون😭😭😭