واقعا دلم میگیره
مادر شوهرم هفت تا داداش داره ی خواهر
بیششششش از اندازه لوس ننر
ینی خودشو جوری برای مادرش لوس میکنه انگار بچه ی ده دوازده ساله اس
مادرشم خیلی خیلی بهش میرسه داداشاش بیشششش از اندازه دوسش دارن
ینی مهمونی بگیرن این نیاد یا نتونه بیاد مهمونی رو لغو میکنن
حالا این فقط با دخالت تو زندگیاشون خیلی دعواها راه انداخته ها بینشون و سالی ی بارم مهمونی نمیده بهشون همش بهش زنگ میزنن همیشه ی خدا هواشو دارن
شوهرشم ک غلام حلقه ب گوششه ینی هزار تومن هم در بیاره میاد میده ب مادرشوهرم تا اون برنامه ریزی کنی
شوهر منو اون یکی پسرشم ک بی نهایت دوسش دارن (ب بچه هاش خیلیییییی میرسه)مثلا بخواد بره دکتر
دوتا پسرش و شوهرش همههههههه باهم میبرنش هر چند ساعتم طول بکشه
بیمارستان بستری بود از صب شوهر من و اون یکی پسرش کارشونو ول میکردن میرفتن پیشش مینشستن
اصلا شخصیت مهربونی نداره ها ب جز با بچه هاش
اینا ب من ربطی نداره لطفا قضاوت و توهین نکنید تا تو پست بعد بقیه شو بگم