2737
2734
دو تا غده بزرگ توی گردنش داشت که پارسال دکتر رفت اما گفتن چیزی نیست اما حالا غده هاش خیلی بزرگ شدن و ...

عزیزم دقیقا همین مورد برای برادر شوهرم پیش اومد 

اون هم توی گردنش چندتاااااا بود 

پنج سال پیش 

جراحی شد درشون اوردند حتی توی کتفش هم بود بنده ی خدا 

همه را تخلیه و بعد شیمی درمانی کرد

الان حالشون خداروشکر از من هم بهتره 

اصلا نگران نباش 

به خدا مثل روز اول حالش خوبه خوب میشه

من دیگه خودم با چشم دیدم 

هیچ جای نگرانی نیست گلم 

خدایا مرسی  

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سلام عزیزم،نه بخدا هنوز دست و پنجه نرم میکنه باهاش،چندروز دیگه دوباره عمل داره الان بستریه

انشالله خدا شفاش بده ....منم مادرم چند سال پیش سرطان خون داشت 

دلم برا دخترک شاد مجردیم تنگ شده ....کاش برمیگشت 
2728
الان مادرتون درقید حیات هستن؟؟؟

همون موقع فوت شدن بردندش اتاق عمل و دیکه بیرون نیومد البته سرطان مادرم خون بود و بدخیم وماخیلی دیر متوجه شدیم .......دلم تنگ شده برای مادرم ....بعد از اون هیچ وقت از هیچ.چیز خوشحال نشدم .....

دلم برا دخترک شاد مجردیم تنگ شده ....کاش برمیگشت 
همون موقع فوت شدن بردندش اتاق عمل و دیکه بیرون نیومد البته سرطان مادرم خون بود و بدخیم وماخیلی دیر م ...

خدا رحمتش کنه،روحش شاد 

بی مادری خیلی خیلی سخته میفهمم چی میگی بخداقسم منم خیلی میترسم که مادرمو خدایی نکرده ازدست بدم ،وقتایی که مریضم و یا ناراحت فقط مادرمه که از ته دل دلواپسم میشه مهرمادری یه چیز عجیبه،همیشه سرخاکش برو و اونجا خودتو خالی کن و حرفات و درد دلاتو ببر پیشش مطمئن باش میشنوه،واقعا خیلی ناراحت شدم نمیدونم این همه مریضی چیه ؟مامان من تا۳سال پیش شاید یک یا دوبار دکتررفته بود ازبس که بدنش سالم بود اما حالا هربار شیمی درمانی میشه خوده مرگو به چشم میبینه منم داغوون ،وای خدا من تحمل این دنیا رو ندارم اگه روزی مامانم نباشه 

همون موقع فوت شدن بردندش اتاق عمل و دیکه بیرون نیومد البته سرطان مادرم خون بود و بدخیم وماخیلی دیر م ...

واقعا دیگه خوشحالی ووجود نداره وقتی مادر نباشه با اعماق وجودم درک میکنم کلمه کلمه حرفاتو،

از ته دلم دعا ..مممی کنم که مادرتون خوب خوب بشن .....تموم دنیا رو سرم خرابه شوهرمم بداخلاقع کتکم میزنه فحشم میده .اما کسی رو ندارم بهش بگم ....کسی ندارم که نگرانم باشع و سنگ صبورم ....دلم می خواد زودتر بمیرم برم پیشش ...هیچ ترسی ندارم از اون دنیا چون میدونم مادرمم منتظرمه ...ای کاش من به جاش رفته بودم ....

دلم برا دخترک شاد مجردیم تنگ شده ....کاش برمیگشت 
2738
از ته دلم دعا ..مممی کنم که مادرتون خوب خوب بشن .....تموم دنیا رو سرم خرابه شوهرمم بداخلاقع کتکم میز ...

مرسی عزیزم،خدانکنه این حرفو نزن انشااله سالیان سال سلامت و تندرست باشی،باورکن همه تو زندگیشون مشکل دارن اما هرکسی به یه طریق،شما مثل خواهرمی ،ابجی جون همچنان صبور باش انشااله خدا مشکلات تو حل میکنه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز