امروز داشتم میرفتم ازمون راهنمایی رانندگی بدم ساعتا ۷/۵ بود بعد ی زمین خالی بین اموزشگاه و خونمن هس گفتم میانبر بزنم از اینجا برم که زودتر برسم . همونجوری که داشتم میرفتم ی جا سنگ ریخته بودن که کسی رد نشه . منم گفتم حالا کی حوصله داره بره دور بزنه از رو سنگا رفتم تا اونور رسیدم یهو دیدم ی سگ جلو پام رو زمین دراز گشیده پاشد خاستم راهمو کج کنم رفتم به سمت راست ی سگه دیگه دراز کشیده بود قلبم اومد تو دهنم . سریع رومو کردم سمت چپ که از اونجا برم ی سگ دیگه😣😣😣اونجا بود . هر سه تاشون تا منو دیدن پا شدن هاپ هاپ کردن .
یاد مامتنم افتادم که میگف اگه از سگ فرار کنی بیشتر دنبالت میکنن . منم یواش یواش رفتم عقبو راهمو عوض کردم .
اونام فقط منتظر ی حرکت از من بودن که دنبالم کنن..
جلو در اموزشگاهم چن تا پسر نشسته بودن منو دیدن😣😥
شمام اگه از این خاطره ها دارین بگین .
پ.ن. خواهشمندم برا مسیر کمتر هیچ وقت میانبر نزنین