میگه ایشالا سرت بیاد، بدتر از کارهای من بکنی،
من مجرد بودم نمیذاشت حتی شلوار یکم کوتاه پیش بابام بپوشم، جیغ و داد میکرد که حیا داشته باش زشته، الان هرهفته که میایم خونشون با شوهرم، لباسا و رفتارش ناجور تر میشه، بابامم ولش کرده به حال خودش، رفتاراش خیلی زننده شده، همش میگه میخوام آزاد باشم راحت باشم، جوونی نکردم، خسته شدم از دستش.
قبلا چند بار با آقایون مختلف تلفنی حرف میزد مچشو گرفتم، هرازگاهی که اذیت میکنه منم یادم میاد به روش میارم، میگه امیدوارم تو آبروریزی بدتری بکنی، همه بهت تف بندازن، شما بگید من چیکار کنم آخه، مریضمون کرده