ازیه حرف مادرش ناراحت بودیم بعد که حرفمو زدمو شوهرمم گفت خب راست میگن تو اونجا معذبی خیلی کم حرف میزنیو. ..منم گفتم وقتی مادرت هرچیزیو 5بااااار تکرار میکنه من مگه میتونم 5بار رو مشتاق شنیدن باشم بعدم اگه بهت گفتم خونه ویلایی بخری من با مادرت نمیام چون نه تو نه من نه مادرت مدیریت نداریم که بدون دردسر زندگی کنیم عایا مادرت میتونه بپذیره من شاید نتونم یک هفته ببینمش؟؟؟نه اینکه بگه حالا که باهمیم پس خونه یکی باشیم بهرحال من شرایطم اینه
ولی ازینکه گفتم مامانت خیلی تکرار داره عذاب وجدان گرفتم بچه ها