قصیه اینه که شوهرخواهرم و خواهرم نوقعی ک عقدبودن خونه ی بابام بودن و شوهرش اصن کرایه خونه ب بابام نمیداد وبا خانوادم بود خوارکش بیشتراوقات،اونارفتن سرخونه زندگیشون ولی من وشوهرم توعقدیم و خانواده شوهرم شهرمانیستن یکسال شوهرم رفت اجاره خونه داد تو دوران عقد ک شهرما کارپیداکرد،ولی همین اجاره خوته ها عقبش انداخت،ب شوهرم گفتم الان ک طبقه ی بالای ماخالیه بیااینجا کنارم باش ب بابام کرایه خونه بده برعکس داماد دیگمون،خلاصه من باخانوادم صحبت کردم و راصیشون کردم بیایم اینجا بابلم گفت اصلااکرایه قبول ننیکنم اما...قبضهارو نصفشو بدین و تمام مخارجت با شوهرته😔منم دیدم چاره ای نیس قبول کردم برخلاف دوچشمی هاشون،ب همسرم گفتم بهتره بیای اینجا تاکرایه و...بدی خونه ی غریبه،اونم قبول کرد شرطو،الان چن ماهه اینجاییم و بابام دیدم قندون شکسته ازعصبانیت و منت گذاشت سرم
ک کرایه نمیدید😔 سریع قبصهارو پرداخت کنید،روز اولم گفت شما مستاجرید اینجا،
چی شد مگه
😞😞😞😞😞
عجب بابایی! بابای من حاضره خودش خونه اجاره کنه خونوشو بده ب ما
چقد سخت میگیره پدرت. مخالف ازدواجتون بود!!! ؟
درسته سال گذشته ک ماهم عقدبودیم بابام بهمون یکم کمک میکرد و همچنین خانوده شوهرم ولی خب مگه ما بچه هاشون نیستیم
عقدی؟
با همسرت زندگی میکنی؟
مگه تو دوران عقد جدا زندگی میکنید؟
حالاکه اینجوره بلند بشید از اونجا
زودتر کاراتونو بکنید مستقل بشید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
