منم اوایل ازدواج اینجوری بودم تایچیزی میشد فوری گریه میکردم و میرفتم بغلش شوهرمم دلش برام میسوخت آشتی میکردیم
ولی بعد یهمدت براش عادی شده بود
اگه میدید تاصبح گریه میکنم طرفم نمیومد هرچند میدونستم خودشم ناراحته
ولی الان دیگه یادگرفتم سنگین باشم و وقتی اشتباه ازاونه اصلللا پیش قدم نمیشم واسه آشتی و تاجایی که ممکنه یاگریه نمیکنم یانمیذارم ببینه
ولی درکل سختترین دعوامونم یهشبانهروز بیشتر طول نکشیده تاالان