وقتی که بچه بودم ۵/۶ سالم بود یه دوست داشتم
تو یه خونه زندگی میکردن که ویرونه بودو پر از سوسکو موش
حموم نداشت تو حیاط حموم میکردن ... مادرشو پدرش باهم کار میکردن ... (خلاصه اوضاع خیلی بدی داشتن)
دیگه گمش کردم ...گذشتو گذشت تا رسیدم مقطع راهنمایی باز پیداش کردم اون موقع ۱۳/۱۴ سالمون بود از وضعشون پرسیدم خداروشکر خونه خیلی بزرگ خریده بودن و ماشینم داشتن یه خواهرکلاس اولی هم داشت مادرشم باردار بود و خلاصه توی ارامش بودن
سال اخر راهنمایی مادرش سرطان گرفت پدرش مجبور شد خونشو بفروشه و خرج خانمش کنه ...
ولی متاسفانه بعد دوسال مادرش مُرد ...
الانم شنیدم پدرو خواهرش توی تصادف فوت شدن
یعنی به فاصله یکو نیم سال بعد از فوت مادرش 😔چه زجری کشید این دوستم ... احساس میکنم همه سختی هاو زجرای ممکن زندگی رو کشید ... فقر،فوت عزیزاش، مریضی مادرش، ....😔بچه ها برای آرامش دلش دعا کنید
الان فقط خودش که باید ۱۹ سالش باشه با برادر ۵ سالش موندن ...نمیدونم کجا هستنو چکار میکنن فقط میدونم پیش خونواده مادرش هستن ....دعا کنید آینده خوبی داشته باشه
پ ن: ببخشید اگه بد تایپ کردم خیلی ناراحتم