اخه رفته بودم خونه مادرم یهوپسرداییم اومدکه قبلناخاستگارم بودعاشقم بودازشانس من شوهرم هم اومددنبالم که منوببره پسرداییمودیدکه بهم سلام کردونگام میکنه میخنده سوارماشین شدم اومددنبالم نگام میکردشوهرم دیوونه شدخیلی عصبی شداومدیم خونه دعوامون شد😢اخه من چه تقصیری دارم😢