منو مادرشوهرم اینا تو ی ساختمونیم اونا پایین من بالا
عادت دارم درو همیشه از پشت چفت کنم از اون چیزای اهنی داره نمیدونم چی میگن بهش اونو میندازم همیشه عادت کردم حتی شوهرم میره پایین ناخودآگاه میندازم اون چفتو چون ماشالله مادرشوهرم اوایل بس ک بافرهنگ بودن ن در زدنی ن چیزی سرشونو مینداختن پایین میومدن تو منم از پشت اون چفتو میکشم حداقل دوثانیه وقت داشته باشم خودمو مرتب کنم بعد از دیروز پسرم مریضه طبق عادت همیشه درو از پشت قفل کردم اومد یکم سرکوفت زد یکم نصیحت کرد رفت دوباره اومد برا پسرم سیب بیاره منم پشت سرش درو چفت کردم خو
دید در بسته اس درو وا کردم سیبو داد تشکر کردم بعدم رفتنی گف بیا این درو ببند یادت نره ها حس کردم متلک بود
همیشه عادت داشت زنگ بزنه وقت مریضی حال بچه مو بپرسه امروز اصن زنگ نزد و ن اومد
ناراحته ینی؟تقصیر من بود؟عداب وجدان گرفتم