من عشقم جند وقتيه همش بهم دروغ ميكه من اول حرفاشو باور ميكنم بعد كه از داداشش ميبرسم ميفهمم دروغ كفته مثلا الكي ميكه دارم ميرم خونه مادربزركم ولي ميره قهوه خونه منم با زبون بي زبوني بهش كفتم جندبار كه از دروغ متنفرم ولي به روي خودش نمياره نميتونمم بهش بكم ميدونم دروغ ميكي جون به داداشش قول دادم تو كاراش دوس داشتنو ميبينم ولي دروغ كفتنشكلافم كرده جيكار كنم به نظرتون ؟ لطفا نظر بدين :(
چرا چ هاتو ج نوشتی یک چیز دیگه میخوندم 🤣🤣
یه چیز بگم با همه چی میشه کنار اومد اما ادم دروغگو و خائن اصلا من یکبار بخاطر همین دروغ زندگی تشکیل دادم و خدار شکر جدا شدم
عزیزم اصلا از برادرشم نپرس خوب نی برات
درضمن اینایی که برای این مسائل کوچیک دروغ میگن ...همش از استرسهای دوران بچه گی هست
اول از همه بهش اطمینان بده قرار نی با هم بحث کنیم دعوا کنیم ...
توهر جا میری قرار نی به من بازخواست پس بدی ..تو یه فرد عاقلی
فقط اگه به من میگی فلان جام بعد که میفهمم جای دیگه بودی ...بهم برمیخوره که تو انقدرمنو قبول نداری ...
خوب واقعیت روبگو ...منم میگم خوش بگذره ....
اینطوری باهاش حرف بزن
خب نگو برادرش گفته بگو دوستم اونجا دیدتت بهم گفت اون روز عشقتو فلان جا دیدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
