چند سال پیش تاپیکشو زدم فکر کنم با یه کاربری دیگه بود ولی الان باز یه خلاصه می گم بلکه بتونید راهنماییم کنید دوستان من الان 35 سالمه و اون 40سال سالها پیش یه پسری تو فامیلمون بود بی کار بی پول خانواده سطح پایین تر از ما من یه دختر خیلی خیلی به روز و امروزی جوری که فکر کنید تمام دخترای فامیل از تیپ من تقلید می کردن می رفتم عروسی همه نگاه ها سمت منو خانوادم بود هر تیپی می زدم کهمونی بعدی همه دخترا ارایش و ... شبیه تیپی بود که من تو مهمونی قبلی بودم همه متوجه شده بودن دیگه معروف بودم به خوش لباسی و اخلاق خوب و اینکه با اینکه خیلی به روزم ولی به اسمم و پاکیم قسم می خوردن همه پسرای فامیل خیلی قبولم داشتن کلا خانوادمون به روز بودیم و وضع مالی بابام و بابا برزرگم بهتر از بقیه فامیل بود من بودم و یه فامیل اون مو فرفری شلوار گشاد پارچه ای خلاصه منو اون زمین و اسمون بودیم اون روستا به دنیا اومده بود ما خیلی به روز و به پاش داشتیم و... ولی اونا وضع مالیشون خیلی معمولی بود و چون خسیس بودن اصلا به خوردو خوراکشون نمی رسیدن پسره هم بعد دیپلم درسشو ول کرده بود تپل و قد کوتاه ولی زشت نبود چهرش یه روز باباش زنگ زد خونون دیدیم که بابام رفت تو حیاط یواشکی حرف زدن بعد از چند روز فهمیدیم داشته واسه یکی از پسراش خواستگاری می کرده ولی فکر کردیم واسه خواهر بزرگمه بابام داشت جواب منفی میداد می گفت به خدا پسرت ماهه یه دونس (بابام خیییییییییلی دوسش داره با هم دوست بودن اصن همیشه با بابام می رفت بیرون و یعنی لیلی و مجنون بودن با بابام ) از بس با بابام می رفت این ور اون ور و همیشه کنارش بودن غریبه ترا فکر می کردن پسر بابامه
دوست مهربونم میشه برای سلامتی پسرم یه صلوات مهمونم کنی🌹🌹تیکر تولد دو سالگی قلب مامانه😍😍انشالله خدا به حق آقا امام زمان به زودی دامن همه منتظرا ها رو سبز کنه 🙏🏻🙏 من ریختم در رگ تو شیره جان ❤هی چرخ بزن در من و دل را بتکان🌹این هم نفسی چه حس و حالی دارد🌹در پیکر من دو قلب دارد ضربان ❤
با خودم گفتم بزار ببخشمش این همه تنفر برا چی خودم اذیت می شم به خدا دو سال و نیم از دوریش عذاب کشیدم صبح تا شب گریه کردم از خدا می خواستم برشگردونه مریض شدم اصن اعتماد به نفسم پایین اومده بود همش می گفتم حتما زشتم منو نخواسته حتما کس دیگه اومده تو زندگیش تلفن زنگ می خورد می گفتم خبر نامزدیشو می خوان بدن خیلی سخت گذشت خیلی ولی به زور دوباره خوب شدم و حس انتقام و ... جاشو گرفت از اینکه حالشو می گرفتم و تو جمعا می گفتم ازش متنفرم حالم خوب می شد
دیروز سر مزار خالم که اومد من نشسته بودم چایی می دادم خیلی هوا سرد بود یهو گفتم سارگل ولش کن نمی خواد ببخشیش ولی سعی کن این رفتارتو درست کنی برای اولین بار نیومد جلو من کنار قبر نشسته بودم نشست کنارم فاتحه داد و رفت ولی من تو جمع صداش کردم داد زدم امیییییییییر جا خورد همونجوره که پشتم بهش بود استکان چای و نشونش دادم یعنی از جامم بلند نشدم گفتم بیا اینو بگیر اومد سریع گرفت اصن استرسی شد یه لحظه معلوم بود ولی بعدش دیگه حتی نگاهشم نکردم
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
نه هرگز نفهمیدم به مهمه هم می گفت من می خوامش اون منو نمی خواد ولی خودم می دونستم برعکسه اصن نمی دونم چرا ولم کرد فکرشو کنم دو روز قبل از اینکه ولم کنه خانوادمو دعوت کرد خونشون کلی تدارک دیده بود و ...
نه هرگز نفهمیدم به مهمه هم می گفت من می خوامش اون منو نمی خواد ولی خودم می دونستم برعکسه اصن نمی دون ...
یعنی بخاطر اون تا الان ازدواج نکردی؟
فقط 25 هفته به تولد باقی مونده !
1
5
10
15
20
25
30
35
40
دوست مهربونم میشه برای سلامتی پسرم یه صلوات مهمونم کنی🌹🌹تیکر تولد دو سالگی قلب مامانه😍😍انشالله خدا به حق آقا امام زمان به زودی دامن همه منتظرا ها رو سبز کنه 🙏🏻🙏 من ریختم در رگ تو شیره جان ❤هی چرخ بزن در من و دل را بتکان🌹این هم نفسی چه حس و حالی دارد🌹در پیکر من دو قلب دارد ضربان ❤
به هر کسی که یهت گفت میگن تو ردش کردی بگو یه بار قانونی ورسمی اومده خواستگاری خونمون که از طرف من جواب میده ؟؟بعد بگو توهمی فکر کنم چون از کجا به جای من نطرمو میدونه
عمش چند بار بهم گفته تو رو خدا باهاش حرف بزن سر مثلا فلان مساله اون خیلی تو رو دوست داره اصن اسم هر دختری رو می بریم می گه نه اون دیگه کیه ولی اسم تو رو میاریم اصن حالش دگرگون می شه می گه بهترین دختر دنیاس عمش می گفت به خاطر مشکلاتی که عروسشون اورد واسشون خانوادش یه مدت گیر دادن زن نگیر عروس نمی خوایم الان التماسش می کنن می گن مدیونی اگه سارگل و می خوای و نگی ولی اون می گه سارگل لیاقتش یه ادم بهتر از منه