2733
2739
عنوان

افزایش وزن در بارداری

40 بازدید | 4 پست

من ۲۰هفتمه ویار شدید داشتم تا اول دی ماه از۶۵رفتم۵۹بعد اومدم۶۱دیگه تا اول دی ماه از اون موقع تا الان شدم۶۴بنظرتون خوبه؟اصلا شک دارم باردار باشم خودم شکم داشتم از قبل شوهرم میگه شکمت بزرگ شده ولی خودم حس نمیکنم😐البته کمر درد دارم وسط کمرم 

طبیعیه دوستم،از۶ماه به بعد بیشتر اضافه وزن پیدامیکنی ماه اخردیگه به اوجش میرسه،من خودم جوری تغذیه و خوردو خوراکموبرنامه ریزی کردم که بی رویه چاق نشم و بعد نیوفتم تو دردسر،بدنن فقط پرشدم حتی ورمم ندارم

خانوادم،همسرم و دخترم تمام وجودمنن😍خدایا تن همه سالم و لبشون خندون باشه

تاو65 نگهش دار بیشترش نکن چون خیلی هفته ت مونده

اونوقت عداب اور میشه من ماه اخر 65 شدم بعد زایمانم 56 شدم

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزهادارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

طبیعیه دوستم،از۶ماه به بعد بیشتر اضافه وزن پیدامیکنی ماه اخردیگه به اوجش میرسه،من خودم جوری تغذیه و ...

خداروشکر گلم خیالم راحت شد شماهم کمر درد داشتین یا پهلو دردوتخمدان؟

2728
تاو65 نگهش دار بیشترش نکن چون خیلی هفته ت مونده اونوقت عداب اور میشه من ماه اخر 65 شدم بعد زایمانم ...

اره من خودم وزنم زیاد بود ولی با ویار شدم۵۹ الان از۶۱ونیم اومدم۶۴ صبا میرم۶۳گفتم نکنه غیرعادی باشه آخه دوستام تپلی شده بودن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687