انقدر زياده كه نميدونم كدومو بگم😔
انقدر ازش حرف شنيدم مخصوصاً تو دوره اي كه از خانوادم دوربودم،شهرغريب و اجباراً خونشون بودم
براش ترشي درست كردم بردم بعد چندوقت گفت ترشي رو درشو باز نكردم دادم به همسايه من از چيزي خوشم نياد رد ميكنم بره
هر سال تولدم ميگفت ....(همسرم)تولدتو يادش رفته در حالي همسرم بنده خدا از صبح تا شب سركار بود و اگرم يادش ميرفت گله اي نبود ولي اين ميخواست حرصمو دربياره
چندين بار شهرستان اصالت مامان و بابامو مسخره كرد كه البته در مورد هميشه حالشو جا آوردم و........