من فک میکنم کسی ک عاشق باشه غرور نداره...من حس میکنم شوهرمو دوسش دارم اونم دوسم داره اما الان شک دارم عاشق هم باشیم انگار بیشتر وابستگی بوده الان ک ازش دورم و شبا کنار هم نیستیم و قهره چطور میتونه زنگ نزنه اونی ک دق میکرد وقتی پیشش بودم بهش محل ندم...چطور میتونه زنگ نزنه صدامو بشنوه...جمعه دستشو روم بلند کرد میزارم پای بیماری عصبیش پای دست خودش نبودن ولی دلم شکست اومدم خونه بابام با همسرمم قهر نبودم فقط هرروز احساس ندامت میکردوقول جبران...دیروز سر یه موضوع کوچیک بهم گف بیشعور منم گفتم خوب خودتو نشون دادی حرفات یادت رفت زنگ نزن گف باش...دیگه از دیروز زنگ نزد امروزم نزد یه جوری وابستشم ک همش گوشیمو چک میکنم نکنه پیامی زنگی ولی هیچی...دلم تنگ نشده ولی حوصله قهر ندارم اخرش ک باید اشتی کنه چرا زنگ نمیزنه منی ک کتکم زد باهاش قهر نکردم ...امشب زنگ زد به بابام حال منو پرسیدبابام گفت غذا نمیخوره شوهرمم گفت فلانی توراه زیاد غذا نخورده واسم خریدم نخورده و رژیم نیست دیگه خونه غذا میخورد این جوری گفت ک یعنی دروغ میگه رژیم نیست بهش غذا بدین...شما نظرتون چیه...من میگم زنگ زده ک ببینه من به بابام گفتم یانه....من ب بابام گفتم قهریم ولی به روی خودش نیاورد طبیعی باهاش حرف زد....نظراتون و با گوش دل میشنوم فقط قبلش برام دعا کنید اگ دعا کردین اینو لایک کنید