زن داییم ابجی منو زدع بود
ابجیم سه چهار سالشه
بعد مامانم هیچی بهش نگفته بوده،البته زنداییم انکار میکرده، بعد 1ماه من جریانو فهمیدم، حیف باردار بودم نمیتونسم برم دعواش کنم، ولی تا تونستم نفرینش کردم ماه محرمی اگ زده دسش بشکنه😐😑 یه ماه بعد مامانم گف سرطان گرفتع، منم انقد ذوق کردم 😀😐