از وقتی شوهرم رفته سربازی خواهرش حتی زنگ نزده بگه زنده ای یا مرده حتی از منم بدش میاد باهام خیلی سرسنگینه حالا شوهرم واسه چند ساعت رفته مرخصی به خواهرش زنگ زده الان زنگ زد گفت بهش زنگ زدم خیلی خیلی نارحت شدم به حدی که گریم گرفت گفتم نباید زنگ میزدی گفت چرا گفتم چون هزار حرف پشت سرم گفته بهشم گفتم چی گفته گفت غلط کرده بذار برگردم درسش میکنم بعدشم گفت تو با همه فرق داری برام نباید مث اونا باشی اونا بیشعور کلی هم قربون صدقم رفت گفت تورخدا خودتو نارحت نکن گفتم نارحت نیستم گفت هستی چون صدات میلرزه بعدش گفت قربونت برم و ازین حرفا دیگه گوشیو تحویل داد منم همونجور نارحت بودم ینی کار خوبی کردم ؟