یکی از غصه های بزرگ زندگیم مستاجری داداشم بود .۱۷ سال مستاجر بودن از شانس بدشون هم سر سال صاحب خونه میگفت بلند شن .
دو سال میش وقتی برای قرار داد رفتن گفت ۲۵۰۰ میلیون اجاره بماند که رهن هم بود کلی
مامانم بهشون گفت وام بگیرید این ۲۵۰۰ میلیکن رو قسط بدید حداقل پولش میره جیب خودتون .قسط تموم میشه یه روز اجاره تموم شدنی نیست .
پول رهن هست طلا هست وام هیت. بالاخره قرضی فروش وسیله ای .
اونام رفتن تو فکر و گشتن و خدا رو هزااار مرتبه شکر خونه خریدن . دو سال پیش .
الان اکثر واماشون تموم شده دوباره وام گرفتن فرش و مبل خریدن زندگیشونو نو کردن من که خیلی خوشحالم