شوهر من کلافه ام کرده
شغلش سفره خونه داره شبا تو خواب میگه:
سر کیسه چایی رو نگهدار ازش بریزم تو قوطی چای
یه بارم نشسته بود میگفت گوشتها بیارید به سیخ بکشم
نیم ساعت پیش تکونم میده میگه بادبزن کو
الان میگه رشت از کدوم ور میرن
منم اعصابم خورد شد داد زدم گفتم برو سر خیابون بگو رشت دربست میبرنت
بیدار شده میگه چرا داد میزنی
گرخیده بیچاره