دعوایی ک شروع نشد...(میشه بیاین ممکنه معید باشه)

امروز صبح ک از خواب بیدار شدم قرار بود هفت و نیم ب مدیرمون زنگ بزنم و یاد اوری کنم فرم بیمه منو ک یک ماهه دستشه و انروز فردا میکنه امضا کنه تا برم بگیرم مدیر گوشیش خاموش بود بعد چند بار تماس پیام براش فرستادم و تو دلم هزار تا فحش و بد بیراه دادم بهش ک منو الاف کرده اماده شدم برم باشگاه تو گروه باشگاه مامانایی ک بچه مدرسه ای دارن پیام دادن ک نمیتونن بیان بخاطر بارش برف(کولاک بود امروز) مدارس تعطیعه و بچه هاسون خونن شوهرمن ی کم این پا اون پا کرد اخرشم گف بهتره تو هم نری منم سختمه تو رو برسونم ب زور خودم برم تو این برف...خلاثه ایشون رفتن و منم ی چرخی تو خونه زدگ ک چ کنم ک مدیرمون زنگ زد ک همین الان پاشو بیا  فرمتو ببر کاراش بکن تا فردا تحویلم بده سر برجه گفتم مدرسه ای گف مدارس تعطیله منم مریضم😯 حالا باید میرفتم اون سر شهر فرم و میگرفتم...با نا امیدی زنگ زدم اژانس محل وقتی گفتن ماشین میفرستیم خوشحال شدم زودی پدشیدم و رفتم پایین در حیاط و باز کردم تا اگه ماشین اومد ببینم خودم زیر بالکن وایسادم اخه کولاک بود  بهد پنج مین دیدم ی پرایدی نبش ترمز زد ولی صبر نکرد و رد شد چن مین بعد دوباره پرایده از جلو درمون رد شد گفتم نکنه اژانسه رفتم جلو در دیدم دو تا خونه بالاتر وایساده منو دید پیاده شد داد زد خانم شما ماشین خواستین گفتم بله گف تشریف بیارین دیگهههه منم از لحنش عصبانی شدم رفتم سوار شمبا همون لحن گف پدر صاب ماشین در میاد هی بالا پایین میکنه شما ک برات مهم نیس! بیاین وایسین جلو در گفتم اقای محترم وقتی مشولیت رانندگی و قبول کردی نمیتونی سر من غر بزنی بعدم من تو حیاط وایسادم شما هی رد میشی ن بوقی ن چیزی... خلاصه همون جا زنگ زد اژانس ک فلانی دیگه ب من سرویس کوچه نده( حالا خیابون ما16متری ها)  منم تو دلم هی میگم صب کن زنگ میزنم پدرتو در میارم بیتربیت گستاخ...ی کم ک رفتیم دیدم بیچاره بد جور سرفه میکنه گفتم بیچاره تو این هوا با این حال اومده بیرون دنبال دوزار پول خدا رو خوش نمیاد زنگ بزنم اژانس چغولییش و بکنم انگار انرژی مثبتم روش تاثیر گذاشت وقتی رسبدیم گف بابت بحثی ک کردیم در واقع من مقصر نبودم پلاکتون مشخص نیس من دفعه اول نیش ترمز زدم شما نیومدی جلو در منم گفتم متوجه نشدم اژانسه ک بیام جلو در چون اصلا خوشم نمیاد کسی و معطل کنم بخاطر بارش برف وایساده بودم داخل...خلاصه ماجرا ب خوبی و خوشی تموم شد ن اعصابمون خرد شد  نه کسی از کسب دلچرکین...دارم فکر میکنم ب راحتی میشه با ی کم ارامش زندگی ارومتری داشت و در نتیجه جامعخ ارومتری( راستی منم این انرژی مثبت و دیشب از همسرم گرفتم داستانش طولانیه بگم منو میکشید😂)شاد باشید