من اگ بخوام بگم اندازه یه کتاب میشه...قشنگ دلمو خون کردن...منم هی سکوت هی لبخند...اما آدمیزاد تا کی میتونه سکوت کنه خودشون هرچی بخان میگن...سلیطه های فضول
خییییلی بهشون احترام میذاشتم و دوسشون داشتم کاراشونو میرسیدم
منی ک تو خونه بابام پادشاهی کردم....فک کردن من سادم...حقشون بود یبار جواب بدم بفهمن گیر ادم ساده نیافتادن.