منم خانواده شوهرمو خیلی دوسداشتم خیلی لبخند زدم و سکوت کردم الان ب جایی رسیدم ک جلوشون وایستادم
دیگ بریدم...خوب میشه با مرور زمان...من ک تصمیم گرفتم دیگ مثل قبل نشم ماهی یبار برم ۵دقه بشینم و رسمی و برگردم....مهربونی و محبتم خار شد رف تو چش خودم و وظیفم شد