امروزی یه روزی که همه چیز تموم شد نمی دونم چه مرگمه اصلان مگه من نمی خواستم دست از سرم برداره مگه من یکی دیگه تو زندگیم نیست چرا انقدر آشوب دلم پس دوسش داشتم وقتی میدیدمش صد برابر دوسش داشتم خانومم گفتناش هنوز تو گوشمه دورت بگردم گفتناش هییی امروز جلو چشایی من بع یکی گفت دورت بگردم اون معذرت خواهیاش اون ببخشید خانومم گفتناش امروز جلو چشمم به یکی دیگه گفت درست دوماه بود ازش خبر نداشتم چون ازدواج کرده ام عقد کردم اونم می دونست ولی میگفت بمون بامن بمون تا آخر عمرت اما من بی خبر رفتم تا اینکه بعد دوماه پیغام فرستاده بود زنگ زدم گفت برا آخرین بار ببینمت ترسیدم از خودم از اون از نامزدم از اینکه این یه خیانت چرا برم