امشب داشتم با خواهرم حرف میزدم
بی شعور نگفت گذاشته رو ایفون
منم داشتم یه جریانیو تعریف میکردم با هیجان براش
اخرشم گفتم یکی نیس بهش بگه بیا برو تو (نشیمنگاهم )رنگی در شو😐
اصلا از این حرفا نمیزنما.نمیدونم چی شد گفتم😖
یه دفعه دیدم هر هر صدای خنده دامادمون میاد😑😑😑
نگو صدا رو ایفون بوده
بی خاصیت😒
یکی نیس بهش بگه خوب شنیدی که شنیدی حالا چرا از عمد میخندی پرروووو😑😑😑
انقدر بدم اومد و موذب شدم که چی
خواهر خنگمم انگار نه انگار ابروی من رفته😣
بعدش گفت اره صدات رو ایفونه
منم حرصم گرفت اصلا با شوهرش سلام علیک نکردم😑😑
الانم هم اعصابم خورده😠هم خجالت میکشم😭هم دوس دارم خواهرمو جر بدم😤😤