2737
2734
عنوان

سرم میخوادمنفجرشه بخدااخه اینقداین ارزوم سختــه😭😭

| مشاهده متن کامل بحث + 476 بازدید | 53 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

ایشالا به آرزوت برسی خیلی زود همسرت راضیه برین؟

یجوراییه اگه دسته همسرم بزارم دوس داره تااخرعمرباخونوادش باشم وبراشون نوکرباشم بخدااگه یروزمریض باشم وکارخونه انجام ندم همه قیافه میگیرن 😢

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
یجوراییه اگه دسته همسرم بزارم دوس داره تااخرعمرباخونوادش باشم وبراشون نوکرباشم بخدااگه یروزمریض باشم ...

يروز سر همين كتك خوردن بچت يه دعواي تاريخي بكن 

خودتم بزن به ناراحتي اعصاب تو اون دعوا حالت مثلا بد شه بترسن بهت چيزي بگن شوهرت مجبور ميشه ببره اورژانس بهت يه سرم آرامبخش بزنن

عزمتو جزم كن و سريع جدا شو

اگرم نميتوني محلشون نده و احازه هم نده كسي به بچت بي احترامي كنه بذار اونا بيرونتون كنن

2731
واسه چی پسرتو میزنن؟؟؟

میگن خیلی سروصدامیکنه یاخیلی فضوله بهشون میگم بچس نمیفهمه بخدااینقددوسشون داره صبح که بلندمیشه میره همه رومیبوسه

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
عزیزم بشی نمیتونی خودت کار جور کنی

میتونم ولی بچم کوچیکه فعلانمیتونم تابزرگ شه

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
تو یه خونه هستین یا یه واحد جدا؟؟

یخونه 

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
همینه دیگه... تو بچگی دختراشونو شوهر میدن این طفلیا هم باید انقدر سختی بکشن 😕تازه کودک همسری رو تبل ...

بخدابدبدخت شدم نصیحتم به دخترای کم سن مجرداتوروخدازندگیتونوبکنیدشوهرکردن عذابه عذاب 

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
2740
تا كي؟ تا وقتي اعصتب برات نمونه؟ اعتماد بنفس برا بچت نمونه؟ اين ادما برا چي ازدواج ميكنن وقتي قرار ...

الانم شوهرم پاش زخمی شده موندیم نه کاری نه پولی بخداازاین زندگی بیزارم اگه این طفلک بچه نبودخودمومیکشتم راحت شم

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
بخدابدبدخت شدم نصیحتم به دخترای کم سن مجرداتوروخدازندگیتونوبکنیدشوهرکردن عذابه عذاب 

شما خودت تجربه نداشتی کم سن بودی واقعا مامانت بهت نگفت تو یه اتاق با قوم شوهر نمیشه زندگی کرد؟ واقعا کسی بهت نگفت؟ 😕

شما خودت تجربه نداشتی کم سن بودی واقعا مامانت بهت نگفت تو یه اتاق با قوم شوهر نمیشه زندگی کرد؟ واقعا ...

چون همه ی خواهرام ازدواج کردن باخانواده ی شوهر زندگی میکنن الان من خوبم بزرگم ۱۵سالگی ازدواج کردم بقیه خواهرام ۱۳و۱۴ازدواج کردن 😢😢

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
شوهرم راضی نمیشه میگه بایدخونه برای خودمون باشه اجاره دوس نداره 

خب شرایطتون سخته بگو این روزا و‌این دوران دیگه تکرار نمیشه باید بتونیم لذت ببریم راحت باشیم 

پدر مادرتم گناه دارن

 بذار بریم اجاره کنیم حداقل اینجوری مستقلیم میتونیم از لحظه های زندگیمون لذت ببریم

مگه ما میدونیم چقدر عمرمونه و‌چقدر زنده ایم اینقدر به خودمون زجر بدیم که زمانی که به خواسته امون رسیدیم دیگه رمق و‌جون‌ و روحیه ای نداشته باشیم برای لذت بردن؟

الانم شوهرم پاش زخمی شده موندیم نه کاری نه پولی بخداازاین زندگی بیزارم اگه این طفلک بچه نبودخودمومیک ...

قوز بالا قوز

شوهرتم كه خونه نشين شده بيشتر منت ميذازن سرتون

شوهرت بره كارگري كنه ولي اجازه نده كسي زن و بچشو اذيت كنه

من نميفهمم اينايي كه عرضه كار كردن هم ندارن چرا ازدواج ميكنن كه سر بار خونوادشون بشن و اونوقت خونوادشون هم به زن و بچه شون بي احترامي كنه

خب شرایطتون سخته بگو این روزا و‌این دوران دیگه تکرار نمیشه باید بتونیم لذت ببریم راحت باشیم  پ ...

ممنون خواهرگلم بخداخیلی ازاین حرفاروزدم امروزقبول میکنه میگه باشه روزبعدعوض میکنه میگه من اجاره نمیشینم بایدخونه بخرم نمیخوای بروخونه مادرت 

غم های من ازاینجاشروع شدهمش هفت سال بودم روزی که پدرم منوگذاشت وتاابدرفت فقط باچشام نگاه میکردم همه گریه میکردن جزمن نمیدونستم چی شده بابچهابازی میکردم مدت هاگذشت ومن فکرمیکردم بابام رفته مسافرت یروزی رفتم سراغ مامانم وگفتم مامان پس چرابابام نمی یادازمسافرت دیگه مارومیخواد؟مادرم اشک توچشاش جمع شدگفت بابات دیگه رفت تواسمون دیگه هم نمی یادمنم رفته روپله هانشستم هوابارونی بودیادمه به اسمون نگاه کردم به خداگفتم اخه خداچراباباموازم گرفتی هنوزازش سیرنشدم باباموخوب نشناختم چجوری برم مدرسه ودوستام باپدراشون روببینم ولی من بدون پدراون روزکلی گریه کردم وفهمیدم دیگه بابام رفت کسی که بمیرددیگه برنمیگرددواین قصه ی غمناک بچگیم 😢😢
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز