همین الان تموم شد
سلطان موفق شد به طریقی همه رو از اون خونه بیرون کنه و صاحب اون خونه بعد از مرگ یوسف , حوا هم به زندان می افته و با بچه ش اونجا میمیرن
هم سلولیش پسر خودشو جای پسر حوا به اون خونواده قالب میکنه خودش هم پرستار بچه خودش میشه
برادرزاده خانم, از کانادا میاد که همون کنان هست و با اون دختر ازدواج میکنه.
خانم و شوهرش میمیرن دخترشونم با پسر سلطان ازدواج میکنه از اون خونه میرن
باده با محمد ازدواج میکنه و همه چی رو اعتراف میکنه تو قسمت اخر
سلطان که همه رو رنجونده و تنها مونده خونه رو آتیش میزنه خودشم بیرون نمیره
سریال بی مزه ای یه من از بیکاری نگا میکردم گفتم اخرشو بنویسم اگه خوشتون اومد تعقیب کنید
ارادتمند همه دوستان
به سلامتی خودمون …
که همیشه اونی شدیم که بقیه میخوان
ولی هیچکس اونی نشد که ما میخواستیم !