2737
2739
عنوان

تجربه های سقطمون

| مشاهده متن کامل بحث + 308575 بازدید | 310 پست
سلام دوستان... امروز تو این چند سالی که تو نی نی سایت عضو بودم اولین باریه که این تاپیک رو میخوندم. شاید فکر میکردم برام اتفاق نمی افته. با تک تک خاطراتتون گریه کردم . چون منم دیشب این تجربه تلخو داشتم این دومین باردایمه و تو بارداری اول همه چیز بدون نقص پیش رفت. تو هفته 7 بودم. یکم لکه بینی داشتم و دکتر بهم گفت مشکلی نداره. تا اینکه یک روز که از سر کار اومدم یه لک خونی داشتم. چون شب بود رفتم اورژانس. 8 هفته بودم و دکتر سونوگرافی گفت جنین 6 هفته است و قلبش هم دیده شد اما صدای ضربانش ضعیف بود. یه کیسه خونی بالای جنین دیده میشه. احتمالا خونریزی ات بخاطر اونه. بهم گفتن کار سنگین نکن و مرخصی از کارم برام نوشتن. خودم به خودم استراحت مطلق دادم تا اینکه فرداش خونریزی مثل پریود شروع شد. یواش یواش بالای رونهام درد پریود شروع شد.. کمرم گرفت و 11 شب بود که دیگه از درد به خودم میپیچدم. یه لحظه ایستادم و توی رحمم به سمت واژن دردهای شدید شروع شد. چون زایمان قبلی ام درد طبیعی رو کشیدم دقیقا متوجه بودم که دردها مثل انقباضات زایمانه. همسرم گفت بریم اورژانس. به زحمت راه افتادم. اونجا 2 ساعتی توی اطاق انتظار معطل شدیم. تا صدامون کردن به پرستار گفتم من همین الان باید برم دستشویی... میدونستم ازم خون میره اما خودم رو نگه داشته بودم... به محض اینکه نشستم چند تا لخته بزرگ شاید به اندازه پرتقال ازم در اومد..... خیلی ترسیدم... از یه طرف یهو دردهام کم شده بود و از طرف دیگه میدونستم این یعنی نی نی ام رو از دست دادم :( به پرستار گفتم خیلی اضهار ناراحتی کرد و گفت خیلی متاسفم. سونو کردن... هنوز نی نی توی رحم دیده میشد اما به گفته سونوگرافیست ضربان نداشت. منو فرستادن خونه و گفتن هنوز سقط کامل نشده و باید تا چند روز آینده منتظر بقیه اش باشی... هنوز باورم نمیشه نی نی ام نیست :( حس خیلی بدیه احساس گناه میکنم از اینکه نتونستم خوب ازش مراقبت کنم و بدتر از همه اینکه دکتر برای نگه داشتن نی نی ام حتی یه شیاف یا آمپول بهم نداد... گفت ما اینجا اینکار رو لازم نمی دونیم (من ایران نیستم) امیدوارم همتون خیلی زود نی نی های قشنگتون رو تو بغلتون بگیرین و خاطره این اتفاق تلخ از ذهنتون پاک بشه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2742
دوستان مرسی که تجربه هاتونو گفتید من هم یه پسر 3 سال و نیمه دارم و برا دومی اقدام داشتم بعد از 5 ماه بردار شدم و تو هفته 7 رفتم لک دیدم دکتر برام سونو نوشت وقتی رفتم گفت چیزی نمیبینم احتمال سقط زیاده وقتی اومدم بیرون خونریزیم شروع شد من برای کم شدن درد پریودم چای نبات با پودره زنجبیل میخورم اومدیم خونه 3 تا لیوان خوردم و فرداش خونریزیم زیاد شد و خداروشکر دفع شد دوستان بعد از سقط حتما کاچی بخورید از عطاری پودره 4 زیره بخرید و توش بریزید خیلی خوبه .انشالله خدا به هممون بچه سالم و صالح میده با یه بارداریه خیلی خوب
زندگی میکنم برای همسر نازنینم و پسره عزیزم که بهترین هدیه های خدا هستن به من و سعی میکنم زن ومادر قوی و محکمی باشم و همه چیز را زیبا ببینم و لذت ببرم از زندگی تا بتونم بهترین و قشنگترین اتفاقات را برای خانواده ام بسازم .
2740
سلام منم از اول تاپیک همه رو خوندم و کلی هم گریه کردم! راستش منم هفته ۸ سونو دادم و گفتن قلبش تشکیل نشده و دوباره باید کورتاژ کنم.منم تصمیم گرفتم توخونه سقط کنم.اینجا اصلاآمپول یاقرص برای سقط توخونه نمیدن.میگن اگه نتونستی خودت دفع کنی بایدکورتاژ کنی.منم الان یه هفتس هرچی زعفرون میخورم هیچ خبری نیست حتی یه لکه خون! نمیدونم چکارکنم هفته دیگه هم امتحانام شروع میشه. این سقط سومم میشه.دیگه خسته شدم .هرچیم دکتر میرم و آزمایش میدم هی میگن مشکلی نیست.آخه پس چرا هی سقط میشه!!!!!!!!!
خدایا شکرت!!!!!!!!
سلام نمی دونم هنوز این تاپیک رو نگاه میکنین یا نه!!منم تمام شب این تاپیکو خوندم و با حرفای شما و به حال خودم گریه میکردم،منم تو هفته ی 6 رفتم سونو و گفت که ساک حاملگی و کیسه زرده هست و جنین دیده نمیشه،بارداری اولمه،دوس نداشتم اینطوری بشه،واقعا خیلی حس بدیه،دیگه ازون روز همش کارم گریه وغصه بود،دکتر گفت تا دو هفته صبر کن شاید تشکیل بشه،اما هنوز به دو هفته نکشید که لک بینی قهوه ای داشتم اوایل بعد چند روزم درد اومد سراغم که الان دارم مینویسم واستون همین الان بعد از کلی درد ازم چند تا لخته بزرگ دفع شد،فقط نمیدونم همش دفع شده یا نه،همینطور که میریخت تو دسشویی گریه میکردم واسه بچم،اما خواست خدا بوده نمیدونم ،فقط دعا کنید همش دفع شه چون کورتاژ نمیخوام بشم،دکترم گفته اگه خونریزیت زیاد بود خیلی برم واسه کورتاژ
سلام من بعد از سه سال طبیعی باز باردار شدم 3 سال پر از زجر و سختی و در ماهی که دکترا جواب کرده بودن خدا معجزشو لهم نشون داد. همسرم مشکل اسمرم داشت خودمم غلظت خون و ایمنی الان جنینم 10 هفتشه. امیدوارم همه باز به این روزای خوب برسین. ولی اونایی که سقط نیشن حتمااااااا از دکتراشون بخوان کا آزمایشات اینونولوژی انجام بدن.حتمااااااا.
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
من خدا رو شکر چون سه روز در حال خوردن گرمی بودم مثل تخم شوید تخم کتان زیره دارچین زنجبیل موز تخم مرغ ناهارا هم کباب کنچه یا استیک. از فرط خوردن گرمی اصلا درد نداشتم. کم کم خون ریزی معمولی و بعد ناگهان یک حجم زیاد از واژنم در اومد انگار ببخشید اندازه پی پی. از نوار و لباسم زد بیرون. سریع رفتم نشستم کف وان. وقتی ریخت کف وان آروم با انگشت نگاه کردم دیدم وسط یک عالمه لخته خون که انگار تیکه تیکه های جگر یک چیزی به قطر مداد شکل روده سفید خاکستری رگه های بنفش پر رنگ که طولش حدودا ده سانت میشه ولی دو لا شده. یعنی اگر این لوله دولا رو باز می کردم تاشو می شد اندازه یک مداد. قطرش اندازه مداد بود. بعد چند لحظه دوباره یک حجم لخته جگری و یک حباب پر از آب که اندازه سکه 25 تومنی بود. کیسه حاملگی بود. آروم روش آب گرفتم جلوی نور نگاه کردم. شفاف بود و توش گوله های ریز زرد داشت. بعد هم تو دو سه ریزش کلی لخته یک تیکه عین جگر ازم دراومد
خدا بزرگتر است
من در نه هفتگی جنین دفع کردم تو سونو معلوم شد قلبش وایستاده در شش هفتگی. به روش طبیعی. یک هفته لکه هام از چندتا قهوه ای شروع شد و کم کم زیاد شد و آخر هفته هم دفع شد
خدا بزرگتر است
بچه هایی که سقط دارین حتمااااا آزمایشات ایمونولوژی رو انجام بدین
خدایا شکرت هزاران بار . بلاخره بعد از سه سال سختیییییی8 اردیبهشت 95 بتای مثبت بارداری برای دومین بار لبخند رو لبهایم نشاند.خدایا پسرم را به تو میسپارم خودت حفظش کن.برای سومین بار بتا بارداری ۲۳ بهمن ۹۶ مثبت شد.منتظرم سالم باشه و گل دختر.از صدقه سر جاری حسود سقط شد که پسر سالمی بود.22 دی 97 باز بتا مثبت و خداروشکر دختر هست...
سلام بچه ها من یه سقط تو هفته سیزده بدلیل عدم رشد جنین داشتم تو هشت هفته رفتم برا سونو قلب که دکتر گفت از همه لحاظ عالیه وقتی تو هفته ۱۲ برا ان تی رفتم دکتر گفت جنین سه هفته هست که مرده دنیا رو سرم خراب شد بارداری اولم بود و بعد نه ماه انتظار باردار شدم با مامانم رفته بودم و شوهرم ماموریت بود قرار بود ظهر برگرده چون با ماشین خودش رفته بود وقتی زنگ زد که چه خبر گریم رو به زور نگه داشتم گفتم خوبه و اومدم خونه مامانم هی اصرار کرد بریم دکتر اما اومدم خونه و از گریه داشتم میمیردم وقتی شوهرم اومد وقتی سونو رو دید اشکاش جاری شد اینم بگم تنها علامتی که داشتم سینه هام شل شده بود و همه میگفتن چون وارد چهار ماه شدی علایمت رفته خلاصه یه دوست مامایی داشتم به اون زنگ زدم گفت بیا برات شیاف و قرص بنویسم با اونا تو خونه سقط کن شوهرم رفت و اونا خرید و در ضمن گفت چای زعفرون رو خیلی بخور پیاده روی و دوش اب گرم رو روزی چند بار انجام بده من قرصا و شیاف ها رو از ساعت چهار صبح انجام دادم فکر کنم هر دو ساعت یه شیاف و یه قرص زیر زبانی بود ساعت چهار یکی رو استفاده کردم و ساعت شش هم یکی دیکه قرار بود هشت هم یکی دیگه رو استفاده کنم که حوالی ساعت هفت بود که احساس کردم دارم جام رو خیس میکنم اینم بگم اصلا نه درد داشتم و نه خونریزی اصلا کاملا خوب بودم خلاصه ساعت هفت دویدم به طرف راهرو سرویس بهداشتی و پریدم تو حموم اخه دکتر گفته بود برو حموم و همه چی رو با دقت ببین رفتم حموم و شوهرمم با من بود و وقتی نشستم احساس کردم که تشت اب ازم بیرون اومد اب هم پاکه پاک بود بعدش جنین افتاد زمین اونم پاکه پاک بود یه قطره خونم روش نبود بعدش هم احساس کردم یه توپ کوچک که از یه طناب اویزون بود ازم دفع شد و خونریزیم شروع شد و نیم ساعتی حموم بودم و با کمک همسرم وقتی خودم رو نمیز کردم اومدم تو تختم داشتم از سرما میمردم خیلی سردم بود و دردام حدود دو ساعت شد و کاملا خوب شدم و اما سرم خیلی گیج مبرفت و شوهرم برام جگر درست کرد و خلاصه ده روز تمام تو استراحت بودم و مامان و همسرم پیشم بود تو اون ده روز خیلی گریه کردم اخه مامان و همسرم بهم خیلی توجه میکردن و همه کارام رو اونا انجام میدادن روز یازدهم رفتم سونو و همه چی عالی بود خلاصه رفتم دکتر متخصص و گفت باید وزن کم کنی چون تخمدانات رو چربی گرفته به خاطر چربی بچه خفه شده و من از ۷۲ کیلو اومدم به ۵۸ کیلو و بعد از هشت ماه دوباره باردار شدم و تو هفته شش لکه بینی داشتم و رفتم سونو و فهمیدم دوقلو باردارم و هنوز قلب هیچکدوم تشکیل نشده اومدم بهد دو هفته رفتم سونو قلب هر دوش مثل ساعت کار میکردو.....
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز