اقا کوتاه میگم حوصله ندارم توضیح بدم.اصلا بلد نیستم داستان وار بگم😁
من عمه دوهزار نفرم.
۲۰ سالمه بزرگم نیستم عمه کسی هستم که یک ماهم ازم بزرگتره.
اقا بعد فوت پدرم که ۱۳ سال پیش میشه بزادرای ناتنیمم دیگه نیومدن سمتمون فکر کنم جزام گرفتن .البته ما داداش ناتنی اصلا اصلا حسابشون نمیکنیم هیچ وقتم از این کلمه استفاده نکردم.
خوب بچه هاشونم ندیدیم دیگه.
عروس اخرمون بخاطر اخلاق خیلی خیلی بخصوصش نزفتیم سمتش پشت خونمونم میشه .
خودشم نمیاد .
منو خواهرمم ادمی نیستیم بمونیم توخونه مشغولیم خیلییییی.
حالا بچه اولش به دنیا اومد اینادشاید ماهی یدفه ببینمش.
بچه دومش بدنیا اومد باز من سفر بودم از سفر برگشتم همون شبش که رسیدم رفتم بهش کادو دادم.
دیگه ن اونا اومدن ن من رفتم چون نیستش همیشه خونه پدرشه😑کجا برم ببینمشون.
حالا بچهه دریچه قلبش گشاده نم ریه هاش مشکل دارن البته فکر کنم دوتاشو داره .
ولی انقد ندیدمش که اصلا برام مهم نیست انگار ن انگار برادر زادمه .
اینو میگم به شما عروسای عزیز که وقتی وارد یه محیط میشید وقراره بقیه عمروتونو با اون خونواده باشید انقدر گارد نگیرید الکی چون بیشتر از همه خونواده جدیده که به شما اهمیت میده.
ماکه اینجوریم بقیه خانواده وها نمیدونم .
یعنی هرچی سعی میکنم ناراحت این بچه بشم که الان توآی سی یو بستریه نمیتونم چون نزاشتن ببینمش داداشم میومد خونمونا ولی بدون بچه.الان بچه اولشونم خونه پدر زنشه.
مامانمم هی میگه برم براشون یچیزی ببرم.
خدایی اینجور نباشید اابته اگه خونواده طرف بد بودن خب بد باشید ولی وقتی مثل ما اصلا کاری به کار کسی نداریم خو چرا ادم باید بد بشه🤨😐
البته عروسامون بد مونم نمیگنا اصلا همیشه همه جا مثل کوه پشتمونن یعنی یکی بدمونو بگه حتی اگه نباشیم میزنه طرفو مقابلو دونصف میکنه .ولی نمیدونم چرا اینجورن من فانتزیم اینجور بود از اینا عروسا داشتیم که وقتی توخونن خونه روشن میشه همه میخندن سربه سرش میزارم باهم خوبیم میریم بیرون میریم خوش گذرونی☹