وقتی خسته میشم از همه چی ، و دوست ندارم هیچ کاری بکنم !
به نظرم ، حال و هوای این روزای خیلی ها اینطوریه . یه گرد نا امیدی روی زندگیا نشسته که داره نهادینه میشه تو وجودمون .
مثل یه ربات کارهای روزمره رو انجام میدیم و شاید دیگه مثل سابق شبها با امید و رویا نمیخوابیم ، شایدم باشه ولی کم ...
خیلی هامون خیلی کارها دوست داشتیم انجام بدیم که به بن بست خوردیم و نتونستیم ، خیلی هامون هم خیلی کارها دوست داریم انجام بدیم ولی نمیشه ، یا پولش نیست یا وقتش یا حوصله ش .
خیلی ها هم مثل من زندگی راحتی رو تجربه نکردن و برای تمام خواسته هاشون جنگیدن تا به جایگاهی رسیدن که هیییی بگی نگی قبوله ....
به قول آلمانی ها na ja , so la la .
یعنی هی بگی نگی خوبم .بدک نیست .
گاهی هم خودمون اوضاع رو بدتر میکنیم و زندگی سخت تر میشه . مثلا زیادی به نظرات آدما اهمیت میدیم و حرفاشون تو اعماق وجودمون نفوذ میکنه و تمام انرژیمون میره برای افکار و حرفهای اونا ..
غافل از اینکه اینهمه انرژی و توان میتونه صرف بشه برای رسیدگی به اوضاع جسم و روح خودمون .
بچه ها دلم میخواست اینو بگم این روزها خیلی می بینم که آدما زندگیاشون فقط ظاهری شده و برای تشویق و تایید از دیگران دست به خیلی کارها میزنن .خیلی ها هم یه حرف و یا یه نظر بقیه رو پرچم عثمان میکنن و روح خودشونو آزار میدن . مثل بحث داغ خانواده همسر ...
خیلی هام تو شبکه های اجتماعی اینقدر فعالیت میکنن و زندگی هاشون کفف شبکه هاست به اصطلاح ..
نکنیم این کارها رو با خودمون ...
صرفا درد و دل بود .
کسی به دل نگیره