بچه ها جاریم درشرفه طلاقه چندشب پیش جایی دعوت بودیم با من و اونیکی جاریم درددل میکرد و یمورد هم از من سوال پرسید(خونوادهشوهرم ب دروغ از زبون من رفته بودن ب اون یچی گفته بودن)منم برا جاریم توضیح دادم و اونم تایید کرد ک من میدونم اینا توطئه میچینن و تایید کرد دیگه حرفشم پیش اونا نزن داستان درس کنن.حالا چندروزه جاریم قهر کرده رفته امروز خونه مادرشوهرمم خیییییلی بهم احترام میکرد بعد حرف افتاد برگشت گفت من اونشب دیدم داشت ب هممممه میگفت من میخوام برم(میخواست عکسالعمل منو ببینه)منم گفتم پیش ما (من و اونیکی جاری)حرفی نزد.بعدش با ی حالت طلبکارانه گفت چرا پیش اکرم(جاریم)دیدم داشت حرف میزد.منم گفتم خب پیش منم حرف میزد اما چیزی نگفت اگرم گفته باشه خب خودش گفته ما ک بیکار نیستیم بهش بگیم برو یا نرو ....بعدشم ب بهانه لباس عوض کردن اومدم خونه خودم شب برم.بچه ها اصابم خرد شد.بنظرتون خوب جوابشو دادم ?خوشم نمیاد زیاد دهن ب دهنش بذارم.از توطئه اونشبشونم چیزی بروشون نیاوردم چون میدونم زنگ میزنن ب اون بدبخت همچی سر من خراب میشه
ما که نفهمیدیم چی شد
نه خبر ببر نه خبر بيار
حوصله داستان داري
اکرم چه فضوله
بخدا نفهمیدم چی شده 😐😐😐بزار یبار دیگه بخونم
خودتو از اینجور مسائل دور کن عزیزم در کل سعی کن خیلی در دسترس خانواده شوهر نباشی
هیچ وقت غیبت خانواده ی شوهر رو پیش جاری و برعکس نکن...دودش فقط تو چش خودت میره هر کس هر چی گفت بگو هر چی شما بگی😆
من که نفهمیدم چی گفتی ولی کار خوبی کردی😐
متوجه نشدم چی به چیه
خب الان چی گفته؟
بیچاره جاریت که داره طلاق میگیره😞
ولش کن گذشته خودتو اصلا قاطیه این چیزا نکن
مادرشوهرت بهش زور داشته که پیشش نشستین حرف زدن،،،یا فکرکردن دارین غیبت میکنین،،،،که شما هم به گفته خودت داشتین در مورد خانواده شوهرت حرف میزدین،،
خودت رو بزار جای مادرشوهرت،،،
منم اگه بودم ناراحت میشدم،،،،ببینم یه عروسمون داره طلاق میگیره بقیه عروس هامون برن پیشش پچ پچ و غیبت
شما هم که جاریت داره طلاق میگیره،میره،،، نباید پیشش میرفتی حرف زدن،
بی خودی مادرشوهرت رو با خودت بد کردی
ارسال نظر شما
