خیلی داغونم تو یه سوییت خیلی خیلی کوچیک کنار خانواده ی شوهرم زندگی میکنیم
خونه نداریم
اضافه وزن دارم
افسرده
پر از انرژی منفی
امروز شوهرم پنجاه تومن پول داد موندم چ غلطی کنم باهاش تصمیم گرفتم پسرمو ببرم گردش با این پول
چند کیلو اضافه داری
خدابزرگه همسرشمابود گفتی کمپ فرستاده بودیش الان خوبه شکرخدا
عزیزم تو شرایطی که تو گفتی من خیلی چیزای قشنگ دیدم یه خونه نقلی با گرمای وجودت یه همسری که مهربونه دوست داره و برات ارزش قائله که بااین شرایط سخت کاری و مالی کشور بهت 50 هزار پول داده معلومه که تپل و تو دل برویی و خدا طعم مادر شدن رو بهت چشونده تو یه پسر سالم و خوشکل داری و اینکه به خونواده شوهرت نزدیکی میتونید شبا دور هم جمع شید برین اونجا غذا بخورید
و اینکه میتونی با 50 تومنه برین بیرون تو و پسرت یه چیزی بخورین یه جای تفریحی بریم با بچت بازی کنید و برگردین خونه
همیشه خداروشکر کن خواهر عزیزم
من وهمسرم اولین سال ازدواج پایین ترین نقطه ی شهر یه خونه ی ۵۰متری و قدیمی رهن کردیم ولی دلمون خوش بود الان که همه چیزمون تقریبا خوبه دل خوشی نداریم کاش زندگی تو اون خونه ی قدیمیو داشتم ولی ارامش داشتم
عزیزم خدارو شکر
ببین عزیزم حتما ریشه ای داره این کار همسرت مثلا بیکاری بی پولی سرگرمی نداشتن رابطه صمیمی با کسی نداشتن
چون اکثرا ادما بخاطر فرار از تنهایی دردهای فکری مشکلات و غصه و اینا به مواد پناه میبرن که ذهنشون رو خالی و راحت کنن ولی خوب متاسفانه درگیر یه بیماری دیگه میشن منظورم اعتیاده
به نظرم ریشه ای این مشکل رو پیدا کن باهاش همدلی کن کمکش کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
