سلام نازنینا من با یه اقایی مدتیه داریم حرف میزنیم و ازون ورم داعم خاستگار میاد میییدونه داعم خاستگار دارم به خاطر اون دارم جواب منفی میدم نمیاد تکلیفمون و روشن کنیم ۳ ماهیی هست حرف میزینم از هفته پیش قرار بوده امروز همو ببینیم .امروز صب و انداخت غروب ،غروب میگه فردا ببینیم
اصلا نمیتونم ببخشمش اخه یه هفتس قرار گذاشتیم درسته خییییییلی کار داره حتی میدونم امروز خییلی باز کار داشت
خییییلیم دوسش دارم شانس عنننم
الان چیکار کنم؟؟؟؟
مامانم میگه بهش بگو نه دیگه
کات
راجبش بیشتر فکر کن
شرایطش اوکی هست بیاد خواستگاری؟ سربازی و کار و تحصیلش
بگو نه اون اصلا ب تو فکر نمیکنه عزیزم فقط براش جنبه دوستی داری برو دنبال شریک اصلیه زندگیت
به نظرم اگر واقعا دوست داشت زود تر میومد خواستگاری و تکلیفت ن روشن میکرد آخه چه کاری مهم تر از این
این آدم اگه میخواست خودشو میکشت یه هفته بعد آشنایی میومدو تموم میکرد کارارو وتورو مال خودش میکرد
به نظرت باز باید بشینی فکر کنی؟!
خب نگفتی ک اومده خاستگاری،میدونی عزیزم هرکی ی تفکری داره منکه خودمو هیچ وقت الاف این چیزا نمیکنم.اونم اگه شرایط ازدواجو داره پس چرا جدیش نمیکنه منتظره بیشتر از این رشد کنه🤔🤔
خوب پس مشکلت چیه
