هفته ديگه نوبت سزارين دارم ،خواهر ندارم و خونواده شوهرمم اصلا بهم سر نميزنن كلا مسئوليتم افتاده به گردن مامانم دلم نميخواد روي دستش باشم خودش مريضه منم زايمان كنم هم بايد از من مراقبت كنه هم از بچه هم از مهمونا پذيرايي كنه ،كاش مامانمم كمك حالم نبود اينجوري كمتر غصه ميخوردم خيلي ناراحتم براش خودشو به خاطر من به اب و اتيش ميزنه ولي از طرف خونواده شوهر بي كس بي كسم خدا خودش كمكم كنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
پس سعی کن بچه هاتو زیاد کنی تا مثل خودت تنها نباشن
دوست داشتنی ترین ارزو ها دست نیافتی ترین انهاست .زندگی سراب خوبی برای ارزو های انسان است و هر لحظه انسان را از ارزو هایش دور میکند.مگر ان که یک ارزو داشته باشی و اون ملاقات با خدا باشد .در این صورت احساس میکنی هر لحظه به ارزو یت نزدیکتر میشوی و خوشبخترین انسان هستی.😍اگه همه ارزوت فقط خدا باشه خدا خودش ارزوهای خوبی برات میکنه ❤
دقیق مثل منی...خودم با شکم پاره شب اول سزارین بالا سر بچه بودم....مامانم قرص خواب آور میخوره معتادشونه....شبا خودم با شکم پاره تا صبح بچه رو تکون میدادم رفلاکسی بود...ک مامانم بخابه...روزها رسیدگی بهمون میکرد منم ک نمیتونستم بخابم ...اصن وضعی بود
شاید ما جای دیگری مُرده ایم؛اینجا جهنم ماست!🤔 ..هرچقدر حرفاى دلت بيشتر ميشه و دلت پرتر،همونقدر ساكت تر میشی وكم حرفتر