یعنی بابای من😂😂😂
امشب بعد از یک قرن حس انسان دوستانه ام گل کرد پاشدم سفره رو پهن کنم مامانم حمام بود
عااااقاااا کاسه از دستم افتاد رو بشقاب
بشقاب چیزیش نشد ولی کاسه پودر شد😂
مامانمم دیگه میخواست در بیاد
بابام شیشه خورده ها رو جمع کرد گذاشت تو مشما مشکی ریخت تو سطل زباله سر کوچه
ولی میدونم فردا پس فردا گندش در میاد😖
چون مامانم حساب کتاب تک تک ظرف ها دستشه😂