دوستان خواهش ميكنم مسخرم نكنين 😑 ولي خاب ديدم كه شب بود و داخل دريا خيلي تاريك و من انگار هي ميخاستم بيوفتم داخل دريا و هي موجودان داخل دريا ميومدن بيرون و منو ميگرفتن و نميزاشتن بيوفتم بعدم انكار سبك شدم و رفتم بالا و اونام اومدن از دريا بيرون و رو به روم ايستادن و بهم سجده كردن تعبيرش چي ميتونه باشه؟