سلام بچه ها
نامزد من پدر نداره وابستگیش به مامانش زیاده
یه ذره میریم بیرون هی فرت و فرت زنگ میزنه بیا خونه یه ساعت بیشتر نمیتونم ببینمش خسته شدم دیگه
مامانش یه خورده مریضه نگران میشه زود میره خونه
عقد نیستیما ولی قراره ازدواج کنیم
نمیدونم دیگه عصبانی میشم ولی نشون نمیدم
خوب فکراتو بکن ببین میتونی کنار بیای
این روند بعد ازدواحتونم ادامه داره هااا
میتونی قبول کنی؟
بیچاره مامانش گناه داره خوبه میگی مریضه
بنظرم گاهی نرید بیرون
برو بشین بامادرشوهرت حرف بزن
شوهرتم بیشتر از ی ساعت میتونی ببینی
باهاش جدی حرف بزن اینایی هی دنیال خونوادن زندگی باهاشون سخته
وااای توروخدا خوب فکراتو کن بعد تصمیم بگیر ینی بدترین فاجعس
ببین عزیزم خوبه که الان اول راهی اینو بدون چون مادرش مریضه فردا توی همه چیز اون در اولویته تو بعدش، من تو این شرایط دارم زندگی میکنم و چون روز اول قبول کردم الان هیییچی نمیتونم بگم، تو بشین خوووووب فکراتو بکن که میتونی دومین نفر زندگیش باشی بعد برو باهاش زیر یه سقف که بعدها دیگه نمیشه کاریش کرد
خوب فکراتو بکن
بعدا بدترم میشه
منم نامزدم پدرش فوت شده بود. دوتا خواهر افریته هم داشت که هووی من بودن.رفتیم بیرون سه تایشون اونقد بهش زنگ زدن آخر اون جواب نداد زنگ زدن گوشی من که فلانی با توه.و بعد به سرعت نور برگشتیم .
آخرم نامزدیمو بهم زدن الهی بحق این شب جمعه بحق امام زمان خدا جواب دل شکستمو ازشون بگیره
