خیلی بی سیاستم نگید چرا به خودت فحش میدی چون واقعا لیاقت یه دوس پسر نگه داشتنم ندارم سریع تو خوری میشم
جریان از این قراره اقا نامزد من خیلییی با سیاسته و میدونه من یه چیز بگه مثل خوره میوفته تو وجودممیگه و میکشه کنار بعد میگه هرطور خودت بخوای
من الان ۶ ساله ناخنام کاشته و شدیدا وابسته به کاشتم نگید جیه و فلان من عاشق کاشتم و نمیتونم بدون اون تصور کنم حتی بعد دیروز میگه دوست دارم ناخوناتو بلند کنی و کاشت نباشه گفتم بدون کاشت بلند بشه هم میشکنه یکیش میشکنه یکیش خوبه میگه نههه در بیار مصنوعی نمیپسندم! گفتم بعد یه سال یادت افتاده منو عوض کنی تو خیلی موردا عوضمکرده و حرفشم به کرسی نشونده اینمیکیش° !
بعدش میبینه ناراحت شدم میگه اصلا نمیخواد دوس داشتنت در حد کاشته و فلان (اینطوری میگه منم دیوونه شم کارشو انجام بدم)
بعد میگه نمیخوامناراحت باشی نکن اصلا منمگفتم شوقمو گرفتی دیگه شوقی واسه کاشت کردنم نمونده فک کنین تا ۵ صبح بحث داشتیم نگید بحث چیه کشوندیش تا اون وقت!
داشت دیوونممیکرد میگفبرو بکن اما من دوس ندارم منم دیوونه شدم همشو از ته زدم میگه وای نه منمیخوام فقطکاشتشو بردار نه اینکه کوتاهش کن گفتم اره جون عمت بدون کاشت و بلندی تو میخوای منو به باد بدی دستامو ناخونه از ته بکشنه خون الود شه راحتی دیگه در بیارم کوتاه مکنم خلاصه این حرفها