خیلی هم کم خونم شوهرم از 7 صب میره تا 9 شب میترسم چشمام سیاهی بره بیفتم.. کسی نیست به دادم برسه. یه زنگ نمیزنه احوالم بگیره
عجب 😞
الان کدومشون احوال پرسیدن با پرستاری کردن؟؟ادمایی که بی درکن اومدن خوردن و ربختن و هم اعشاب خوردیش مال شما بود هم یه عالمه کار هم مریضی و بستری شدن
اتفاقا خیلی هم عروس خوبی هستی ، من بودم اون جغله بچه ها رو از همون تراس پرت میکردم پایین ، طلب هفت جدشونو دارن انگار از عروس شون ، خواهرشوهر من یه بار گفت خونه ی داداشمه بچه م پی پی کنه رو فرشم کرده خوشم میاد ، گفتم بيااااا بروووو بیرون از خونه ی من ، الان 6 ماهه نه رفتم نه گذاشتم پاشونو بذارن خونه ی ما ، بی اعصابم خودتونيدااا اه داغون شدیم از دست این قوم الظالمین
شما قبل از اینکه مهمون بیاد باید سناتور با همسرت وا میکند اینطور هم زحمتت به باد رفته و هم هزینه عزیزم شما خیلی جوانی این از من به شما نصیحت حتی تا سر حد مرگ هم از شوهرت حرصی شدی جلو خانواده بروز نده چون فقط خوشحال میشم اون حرف خواهرشوهر از عمد بوده که بعدا آتیش بی افته تو خونت همیشه وقتی مهمون رفت بعد یه گوشمالی بده
مشكل شوهر شماست مشاور لازمه شديدا
عصری من زنگ زدم جلو همکارش میگه دلت خوب شد... همکارش می خنده میگم من کمرم درد میکرد
حال خواهرشوهره گرفته شده همین یه کلام که گفته اگه زنت نمیخواست ما نمیومدیم براشون بس
ول کن تو فکر خودت باش خسته نکن خودتا گور حرف مردم و خود مردم 😐
واقعا خیلی زشته ک از یه ادم که قلبش مشکل داره توقع مهمونی دادن دارن
تقصیر خانواده اش نیست، تقصیر خود شوهرته، بگو من دور از جون زمین گیر بشم کدومشون منو جمع میکنه؟ خودتم میری زن میگیری، اصلا تو مریضی بشین تو خونه هر کی گفت ناهار شام بیام، بگو دستت درد نکنه من ممنوع ملاقاتم
من وصیت نامه ام رو نوشتم گفتم من با این شوهر عمری نمی کنم... خیلی بی درکه... حالا به نظرتون رفتار من با خونوادش باید چطور باشه و با خودش؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
