از صبح ساعت ۶تاحالا بیدارم و یه سره رو پام،دارماز خستگی تلف میشم
دکترمگفت چهارشنبه هفته بعد باید سز بشم
بعدش رفتممرکز بهداشت سونو رو نشونبدم و بگمکه وقت عمل دارم دیگه
بعدشم رفتم یه تیکه طلامو فروختم تا باهاش خرت و پرتهای باقیمونده نی نی رو بگیرم،بهداشتیاشم گذاشتم همسرم بگیره
یه مقدارشم دادم دندونپزشکی پسرم،یه مقدارشم نگه داشتم واسه همراهی که قراره بگیرم بیمارستان کنارم باشه و بقیه ش رو بدم پول سونویی که باید شنبه برم....
ظهر بدو بدو اومدم خونه ناهار درست کردم،عصرم رفتم دندونپزشکی پسرم،بعدشم خودم شاممو خوردم و انسولینمو تزریق کردم،فعلا منتظرم مسکن دندون پسرم اثر کنه بتونم بهش چیزی بدم بخوره و آخر شبم همسرم میاد شامشو بدم
دوس دارم الان بخوابم یه سره😰