من یه خاله دارم که مطلقه هست، کلا خیلی به من حسادت میکنه، هررر چقدر محترمانه مودبانه و با محبت باهاش رفتار کردم، همونقدر بیشتر بهم توهین کرده، در واقع از شدت حسادت ازم متنفره، و چون همه منو دوست دارن، سعی میکنه با بدگویی پشت سرم منو از چشم همه بندازه!!! اونروز برادرم زنگ زد بهم ، بعد گفت خاله رو آوردم دکتر، بعد یهو گفت؛ اومد ، و گوشیو قطع کرد! خیلیییی بهم برخورد و اعصابم خراب شد، یعنی پیش برادرم انقد بد گفته ازم که برادرم از ترسش با من حرف نزد!!!!! امروز مامانم زنگ زده؛ که همممممیشه و همممه جوره پشت این برادرمه! گفت : برادرت میگه چون تو و خاله باهم حرف نمیزنین ؛ بخاطر همین قطع کردم!!! هیچ نگفتم! ولی چقدر متنفر شدم از همشون! مامانم با اینکه میدونه خالم تو روم برای هزارمین بار بهم توهین کرده و حتی به بابام و خودش و .... ولی بازم باهاش رابطه داره!! و خودشم میدونه خالم حسادت میکنه ؛ ناراجت اینم که هنوزم با خالم در ارتباطه! تازه طرفداریشونم میکنه!!!!