حدود ۲۵۰میلیون پول تو حسابم داشتم و شوهرم بیکار بود،طبقه پایین پدرشوهرم مینشستیم. به شوهرم گفتم خونه میخرم(میتونستم یه ویلایی دو طبقه بخرم) ولی به کسی نگو خودمون خونه خریدیم که اونو بعنوان منبع درامد استفاده کنیم. شوهرمم به گوش پدرشوهرم رسوند.پدرشوهرمم آدم طماع گفتش که برین تو خونه ی خودتون من سرماه به ماه براتون مواد غذایی میخرم میارم! یعنی کل زندگی ما محدود بشه به خوردن